آرا مووی

یک تکنسین یک نمونه منجمد از Blob اصلی را از قطب شمال می آورد. وقتی همسرش به‌طور تصادفی یخ‌ها را یخ‌زدایی می‌کند، مردم از جمله هیپی‌ها، بچه گربه‌ها و بول‌بازان محلی را به وحشت می‌اندازد.

در ایتالیا، نانی ویتالی، قاتل سادیست فراری و سرسپردگانش، مردم را به وحشت انداخته و به دنبال انتقام از کسانی هستند که مسئول زندانی شدن ویتالی هستند.

یک زن و شوهر و پسر نوجوانشان یک خانه جن زده در ساحل نیوانگلند اجاره می کنند و تعطیلات تابستانی آنها به شکار ارواح تبدیل می شود.

یک شهروند عادی شوروی به طور تصادفی در عملیات بزرگ یک گروه جنایتکار بین المللی که جواهرات به دست آمده غیرقانونی را تجارت می کند، مداخله می کند.

An ordinary Soviet citizen accidentally intervenes into a huge operation of international criminal group that trades illegally obtained jewelry.

یک بلوند زیبا مردی را به سمت ویرانی به سمت جاده هدایت می کند.

ملودی جونز یک کابوی خون سرد که در یک تعقیب و رد گیری مسیر خود را گم کرده بود، از شهر کوچک پاینویل سر در می آورد مردم با دیدن عبارت مخفف MJ بر روی زین او، او را به اشتباه با یک خیانتکار به نام مونت کراد اشتباه میگیرند. در همین حین که قصد کشتن او را داشتند، ملود توسط چری دی لانگ نجات پیدا میکند ...

روزنامه‌نگار به دختر کمک می‌کند بچه نامشروع خواهرش را پیدا کند، در راکت فرزندخواندگی قاطی می‌شود.

یک سگ سیرک فراری با پسر جوانی دوست می شود که برای هماهنگ شدن با دوستانش مشکل دارد.

داستان فیلم ماجرای حقیقی کلاهبرداری هنریِ بزرگی است که در دههٔ ۱۹۶۰ در آمریکا روی داد و افشای آن سال‌ها بعد، بسیاری را به حیرت واداشت. در آن زمان، تابلوهای نقاشی “والتر کین” از کودکان سرراهی، با چشمان بزرگ و اشک‌آلودشان، در میان منتقدان واکنش‌های منفی به دنبال داشت، اما استقبال عمومی از آنها بسیار خوب بود و “والتر کین” از محل فروش آن تابلوها به ثروت کلانی رسید. سال‌ها بعد، برملا شد که این تابلوها را نه “والتر کین”، بلکه همسرش “مارگارت کین” کشیده‌ است و این زوج آنها را به اعتبار نام والتر کین فروخته‌اند ... ...

یک زن فرانسوی و دختر خردسالش یک مغازه شکلات فروشی در یک روستای کوچک دورافتاده باز می کنند که اخلاق سفت و سخت جامعه را متزلزل می کند.